سال ۱۳۵۰، زمانی تکواندو را با مربیگری استاد داوود ارجمند آغاز کردم، که ورزش ناشناختهای بود و برای توضیح آن به دیگران از عبارت ” کاراتۀ کرهای” استفاده میکردیم.
به خاطر دارم که از طرف مجموعۀ ورزشی دخانیات، به تعدادی از تکواندوکاران گرمکن ورزشی دادند و برنامهریزی کرده بودند که در مراسمی در ورزشگاه امجدیه سابق (شهید شیرودی فعلی) شعارهای همسو با سلطنت مانند جاوید شاه و … را سر بدهیم. من همراه دوستانی چون فیروز اصغری، داوود فلاح، غلام سعیدی و…. گرمکنها را دریافت کردیم. پس از اینکه در سالن تنها شدیم استاد ارجمند نزدیک آمدند و گفتند: گرمکنها را بپوشید و به مراسم بروید اما نشنوم کسی از شاگردان من در شعارها همراهی کند. استاد ارجمند در فراز و نشیب انقلاب همواره فعال بودند و با گروهی از دوستان به امور مرتبط با انقلاب میپرداختند. ما هم در کنار ایشان، بخه صوص همراه آقای غلام سعیدی و حاجآقا مهرآیین، که ایشان بعدها رِییس فدراسیون ورزشهای رزمی شدند، فعالیتهای نظامی نیز انجام میدادیم.
سال ۵۷ حدود ۱۸ سال داشتم. در اماکن و محفلهای سخنرانی انقلابی حضور فعال داشتم به ویژه در بازار که مرکز حرکت انقلاب از درون آن بود. ساواک معمولاً ما را تعقیب میکرد اما چون ورزیده و جوان و چالاک بودیم به سرعت فرار میکردیم. اما به یاد دارم که یکی از دوستان را گرفتند و به سرنوشت نامعلومی دچار شد. در مراسم روز ۱۲بهمن در هیات استقبال از حضرت امام(ره) حضور داشتم. برای آزادسازی پادگانهایی مانند پادگان جی فعالیت کردم و طبق فرمان امام مبنی بر خوش رفتاری با نظامیان به آنها گل اهدا میکردیم و برادرانه همصحبت میشدیم.
سال ۱۳۵۹ با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان مربی در کمیته انقلاب به خدمت مشغول شدم و همچنین دوستان بسیاری در مساجد به آموزش جوانان مستعد و مشتاق برای حضور در جبهه، کمر همت بستند. (از برکات انقلاب اسلامی این همدلی و یکرنگی میان مردم بود که آنها را به هم نزدیک و متحد میکرد)این آموزشها به جوانان رزمنده کمک بسیاری کرد و باعث آمادگی جسمانی و ورزیدگی آنها شد. تعداد زیادی از شاگردان ما که به نوعی اساتید ما محسوب میشوند به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.